خب خب
مینویسم که فقط دلم کمی خنک بشه {-164-}
حال مادرم به مراتب بهتره ، همین که میتونه صحبت کنه راضی ام به امید شفای کامل .
میگه نسبت به دیروز خیلی ریه هام بهتره البته هنوز با اکسیژن نفس میکشه.
و انگار به خاطر دارویی های که بهش میزنن قندش رفته بالا . مادره من هیچ وقت قند نداشت تازه افت قند هم داشت .
زنگ زد گفت برام آب هویج بگیر بیار ، آویشن و بابونه بیار با ابجوش دم کنم بخورم داروی امام هم دیشب خورده.
میگه دکتر و پرستارا سفارش کردن به خانواده بگین ویتامین دی و زینک رو فراموش نکنن حتما بخورن.
با اینکه حال خودش بده ولی نگران حال همه ی ماها بود. میگفت بابات چرا بیحاله خودت چرا سرفه میکنی {-107-}
خدا کنه این دورانم به سرعت بگذره و بزنیم رو دور تند و به زودی ببینمش یه دل سیر بغلش کنم