بهش میگم منو چه قدر میشناسی؟ 

میگه اوووم: تو رنگ صورتی و بنفش و دوس داری .

میگم خب بیشتر ادامه بده ...

میگه: دوست داری تایید بشی، دوست داری ازت تعریف کنن، همیشه تحسینت کنن

گفتم علایقم چیه؟

گفت: لواشک ،پاستیل ،کتک زدن و چنگ زدن دیگران😐 نقاشی، موزیک 

 

من همشو خودم حدس میزدم جز قسمت تحسین شدن.  درست میگه  

کاملا حرف حق رو میزنه شاید چون زیاد میپرسم . همش میگم به نظرت خوبه؟ راستشو بگو خوبه ؟ جدی بگو خوب شده؟ 

بعد ۸سال که یکی دوسالش اشنایی و باقیش ازدواج بوده خوب تونسته بعد های واقعیمو درک کنه. 

چون از نظر همه من غیر قابل پیش بینی و تشخیصم. 

در عین حال که خیلی آروم و با لبخند نشستم میتونم آنی گریه کنم و یا یه نفرو تخریب کنم . توی ذهنم مدام با خودم حرف میزنم و تصمیمات اساسی میگیرم .

 مثلا تو ماشین داشتیم اهنگ گوش میکردیم یهو بلند گفتم دیدی دیدی اهنگ رضا بهرام اهنگ بعدی بود . 

گفت: وا من که چیزی نگفتم . 

گفتم اها هیچی با ذهنم شرط بسته بودم بعدیش رضا بهرامه ذهنم میگفت نه آرون افشاره.

 

یه نگاهی کرد گفت خدایا کم کم دارم ازش میترسم خودت شفاش بده😁