یه ماموریت کاری خورد مجبور شدیم بیایم اصفهان و احتمالا فردا صبح زود برمیگردیم تهران .

یه دیداری با خانواده شوهر تازه کردیم 

با اینکه به خاطر کرونا دلم نمیخواست مزاحم کسی بشم ولی خب خودشون اصرار کردن و دور هم جمع شدن.

و جالب اینه فقط منو شوهر رعایت میکردیم بابت ماسک و اسپری و اینا مسخره میکردن.

امروزم کمک دست شوهر ایستادم کارهای مکانیکی ماشین رو انجام داذ از بس کار کردم و پیچ و مهره و اینا سفت و شل کردم ورق های ماشینم تیز دستام پاره و خونی شده و کت و کولم به شدت درد میکنه و خسته افتادیم یه گوشه.

تازه یه جا هم ماشین باتری خالی کرد گفتم بذار من بشینم پشت فرمون تو هل بده من استارت بزنم گفت نه تو هل بده 

ندیده بودم تاحالا مرد به زن بگه تو هل بده خخخ خلاصه ماشینم هل دادیم پدرشوهرم غروب اومد گفتم پسرت از من کار کشید بهم گفت ماشین هل بده مجبورم کرد ور دستش بایستم دستام زخم شده. 

 

خداروشکر خوش گذشت میدونم خودم کرم دارم از کارهای ابزاری لذت میبرم قبلنا کمکش تابلو مونتاژ میکردم خوش میگذشت.

قرار بود بریم بیرون بریونی بخوریم ولی بسیار خسته ایم ...

ان شالله در فرصت های بعدی