چهارشنبه شب اقای عشق از اصفهان اومد تهران منم سرکار بودم و تا رسیدم خونه حدودا ساعت رسید به 7شب و دست به کار شدم سالاد الویه درست کردم  و منتظر نشستم تا بیاد حدودا ساعت10 بود فکر کنم رسید خونه و...
+ تاریخ شنبه ششم شهریور ۱۳۹۵ ساعت 12

چهارشنبه شب اقای عشق از اصفهان اومد تهران منم سرکار بودم و تا رسیدم خونه حدودا ساعت رسید به 7شب و دست به کار شدم سالاد الویه درست کردم  و منتظر نشستم تا بیاد حدودا ساعت10 بود فکر کنم رسید خونه و خوشحالم کرد با اومدنش ... با داداشمو شوبری الویه زدیم به رگ ...

خانواده هم که اردبیل بودن و ماسه اتیش سوزوندیم 

از اونور فردا صبح پنجشنبه قرار شد من برم سر کار که نیم وقت بودم و ساعت 13 تعطیل میشدم اقایی هم بره حسن اباد به پروژه تلویزیون شهریش برسه ... ساعت حدودا 13:30 رسیدم خونه و زنگ زدم واقایی گفت که خیلی دیر میاد  و کلی کار داره منم دست به کار شدم و واسش شیرینی پنجره ای درست کردم رنگه سبز و بنفش وترکیبی از هردو 

وبا ژله دورنگ که موقع برگردوندن حواسم به برنامه دورهمی بود از دستم سر خورد یه تیکه اش نصف شد خخخ

روز جمعه هم دوتایی باهم هوس لازانیا کردیم رفتیم شمال شهر پارک اب واتش و یه بوستان همون طرفش داره اسمشو نمیدونم نشستیم و برگشتیم بیایم هرجارو نگاه کردیم لازانیای خوب پیدا نکردیم رسیدیم طرفای سهروردی بود فک کنم دیدم تابلو زده لازانیا 

با کلی ذوق وشوق رفتیم داخل خواستیم از پله ها بریم بالا که شوبری صدا کرد وگفت وایسا،گفتم چیشده گفت تو تابلو بیرونش زده لازانیا ولی این تابلو کوچیکه ودیواراش زده لانیا 

دیگه دیدیم خیلی هم خلوته بیخیال شدیم وبا قیافه ای داغون برگشتیم به سمته خونه که یه دفه یادم افتاد هایپرسان قسمته پخت غذاش لازانیا داره و حدودا ساعت 14:30 رسیدیم . دیدیم سه تیکه کلا مونده و همه شو بردن از ساعت 13 تا 14:30 کلا یه ذره مونده بود 

لازانیا و یه مقدار مقدار سیب زمینی سرخ شده گرفتیم اوردیم تو پارک شروع کردیم به خوردن به شدت خوشمزه بود واقعا حال کردم واز بس سیر شده بودم تا شب جا برای خوردنه هیچی نداشتم 

ودر پایان اقایی خیلی خوابش میومد خوابید ساعت 3 صبح حرکت کرد به سمته اصفهان و من ماندم و تنهایی و دوریش

 

اینم عکسی از هنرنمایی ها

 

photogrid_1472280208710.jpg

+ تاریخ شنبه ششم شهریور ۱۳۹۵ ساعت 12