دیروز سر یه مساله ای حس کردم با همسرم مشکل دارم 

تو یه مورد با هم اختلاف نظر داشتیم 

نمیدونم حرف کدومامون درسته من یا ایشون 

ولی اینو میدونم تو این چند سال اشنایی و ازدواج هنوز سر چیزی بحث ودعوا نکردیم

یعنی اجازه ندادیم به بحث بکشه 

دیروز که هرکدوم پای گوشی حرف خودمونو میزدیم و تصمیم بر این گرفتیم

یه ساعت بعدش که کمی اروم تریم باهم حرف بزنیم به خودم گفتم من همسرشم 

مگه بانو عمره همسره مختار تا پای مرگ با شوهرش نبود ؟؟ 

چرا من نباشم؟ میخوام تا اخرش پای همه تصمیماش چه درست چه غلط باشم  

اگر شکست خورد باهاش باشم واگر برنده شد بازم پیشش باشم 

 اینکه حس کنه یه همسر عین کوه پشتش هست بهش حس خوبی میده

و انرژی های زندگی مون مثبت میشه 

نمیدونم از دیشب تاحالا این حال خوبم واسه چیه ؟ 

فقط میدونم همسرم تو سختی ومشکلات منو  نیاز داره تو غم و شادی منو نیاز داره

میخوام بدونه حتی تو شکست هاش هم من باهاشم ودوستش دارم...

تاریخ پنجشنبه سیزدهم آبان ۱۳۹۵ ساعت 11:29